پنجشنبه هر هفته، نشان از عشقی دارد که در جان شهدا جاری بود؛ عشقی مقدس و جاودان که مجاهدان را به سرمستی کشانید و آنها نور شدند، پروانه شدند و در آسمان عند ربهم یرزقون به پرواز درآمدند.
پنجشنبهها بهانهای مییابیم تا با عزیزان شهید و گمنامانی که آوازه در غربت یافتند، زمزمه کنیم که:
جبهه باب الجنه و باب النجات بود، سرزمین مقدسی که حضور در آن به انسان زندگی طیبه میبخشید و آسمان آن مطلع انوار حضرت حق بر قلب پاکان دلاور بینام و نشان بود و شما آن گمنامان بودید.
عاشقانی که هرچند زمان حضورتان را در کربلا به تأخیر انداخته بود،عاشقانه به ندای حسین زمان خویش، لبیک سرخ گفتید و آتش بیامان نمرود زمان را ابراهیموار بر خود هموار کردید و خالصانه اسماعیل خویش را به قربانگاه رضای الهی بردید.
شما عارفانی سنگر نشین بودید که موسیوار دلاورانه تن به نیل بلا زدید و امواج توفانهای سخت حوادث را به سخره گرفتید و کام عطشان دلتان همواره شهد وصال یار را انتظار میکشید.
شما عارفانی بودید که قیام و قعودتان برای رضای الهی بود و «من» و «ما» را در دروازه این دانشگاه بزرگ انسانسازی دفن کردید و همه «او» شدید.
عاشقانی بودید که جانتان یکپارچه در عشق حسین (ع) ذوب شده بود و همواره هر صبح و شام و هر گاه که فرصتی مییافتید، از فراز خاکریز و سنگرهایتان با اشکی در چشم به کربلا مینگریستید و با پای دل به زیارت قبر شش گوشه مولایتان میرفتید.
برای مطالعه بیشتربه ادامه مطلب مراجعه نمایید.